من همونم که دیشب شوهرم گفت بخاطرمامانم ازتومیگذرم

بگو فکرامو کردم اونی که باید بره من نیستم تویی

تو میخوای با مامانت زندگی کنی پاشو برو باهاش زندگی کن چرا من برم مزاحم خانوادم بشم ؟

من و بچم اینجا میمونیم 

خیلی باید بی غیرت باشی بچت و مادر بچتو بیرون کنی بخوای نخوای در برابر ما مسئولی 

اگه شوهرت اینو بفهمه ، کارت زاره ، نذار بفهمه به بچه ات وابسته ای ، حواست باشه

خب پس خدا از هیچ خونه خرابکنی نگذره

خیلی بی سیاستی 

خیلییییییییی

اولا که خیلی سنگدلیه که بهش کفتی مادرت به فکر بابات نیست جرا فکر میکنی داره ناز میکنه و خودشو زده به موش مردگی!!!!!!خدای نکرده هزاران بار دوراز جون پدرمادرت این اتفاق برعکس بود و شوهرت همچین حرفی میزد تو چکار میکردی؟!؟!؟!؟

باباش سرطان بدهیم داره تو این اوضاع تو اصلا جطور تونستی این موضوعو مطرح کنی؟معلومه بدترین نتیجه رو میگیری

بعدسم در نهایت اگر به هررررررررشکلی مجبورشدی اینکارو بکنی یعنی ترجیح میدی دخترت بچه طلاق بشه و بی پدر بزرگ شه ولی با مادرشوهرت زندگی نکنی؟!؟

ببین من حتی با مادر خودمم دوست ندارم زندگی کنم چه برسه به مادرشوهر 

ولی گاهی زندگی آدمو مجبور میکنه کاری کنه که دوست نداره 

الانم عجله نکن 

سر فرصت میشه فکرای بهتری کرد 

نهایتا دوتا واحد کنار هم بگیرین و نزدیک هم زندگی کنید 

واقعا شرایط سختی هست من خودم مادرشوهرم خ  زن خوب و مهربونی هست شاید تو این ۴سال ک عروسش هستم بیشتر از مادر هم برام بوده ولی اصلا دوست ندارم تو ی خونه باهاش زندگی کنم حتی توی یه ساختمان اینجوری از هم دوریم اکثر روزا میرم خونش ولی دوست ندارم نزدیکم باشن بعدم انقد خوشم میاد از بعضی مادرشوهرا ک هرچقدر هم تنها باشن عزت نفس خودشون اجازه نمیده بخان برن زیر منت کسی و با کس دیگه ای زندگی کنن ولی بعضی از مادرشوهرا هم خداخواسته چتر میشن

بگو نامرد پسرته اگه میخاستی ور دل خودت نگهش داری چرا دومادش کردی

چرا ، ولی قانون هزار جای دور زدن داره ، نذار بفهمه به خاطر بچه ات نمیری ، اگر بازم بهت گفت برو ، بگو باشه ، بچه هم برای خودت ، منم میرم دنبال سرنوشتم ، بعد کی میخواد از بچه ات نگه داری کنه ؟ خودش که درآمدی نداره ، باباش مریضه ، ننش با اون اخلاق گندش ور دلشه ، بچه هم میاد سربالاش ، ننش هم که اومده خوش گذرونی ، نیومده بچه نگه داره که ، شوهرت چون مطمئنه تو نمیری ، اینقدر پرروئه ، هی میگه چرا نرفتی ، اگه باز گفت ، همون که گفتم جوابشو بده 

بابا هنوز که اون بنده خدا نمرده‌

اونم الان هول برش داشته داره شریک زندگیشو از دست میده رفتارش واقعا دیت خودش نیست 

نهایتا خودت یا بزرگترت باهاش صحبت میکنین و قانعش میکنین 

اینقد عجله نکن‌و خودتو از جسم شوهرت ننداز

هنوز که اتفاقی نیفتاده 

هرچی گفت تموم شد و رفت ، بیشتر مردا ذاتشون همینه ، حرف میزنن ، خرشون که از پل گذشت ، رنگ عوض میکنن ، فکر الان باش ، خودتو قوی نشون بده