عموی همسرم یهو زنگ زد که میخوام بیام خونتون .. خداروشکر اولش رفته بود خونه فاملیشون .. منم وقت داشتم سریع همه چیو تمیز کردم و جمع جور و جارو هم زدم .. همسرمم فرستادم تنقلات و .. از بیرون بگیره .. بعدم وقت اضافه اوردم رفتیم دنبالش باهم
یبارم خانواده همسرم از راه دور گفتن میان در عرض ۱ روز و نصفی کلی کار کردم و برا خونه هم رفتیم گلدون و .. خریدیم .. یه قسمت خونه رو موکت نزده بودیم موکت برش زدیم و .. دسر هم اماده کردم و وسایل پذیرایی و ..
ولی واقعا برای غذا وقت نداشتم اصلا .. همسرم از بیرون براشون گرفت .. عصر هم برگشتن شهرشون