طولانیه ولی خیلی قشنگه گریان یه دزده که میخواستن سرشو بزنن میگه یکی ضامنم بشه برم مادرمو ببینم بهش بگم میخوام برم مسافرت دیگه برنمیگردم چشم انتظارم نباشه توراه برگشت به سری درد حلومهیرومیگیرن و کفششو میگیرن ازش اونم پای برهنه کل راه و میدوعه دیرمیرسه ضامنه رو سرشونیزنن اونم وصیت میکنه هوای بچمو داشته باش مهیار ک از زندان درمیاد توبهذمیکنه و پسره مرده رو به پسر خواندگی میگیره اصلاح میشه
ارطرفیم زور زیادی داشته کارای حوانمرونه انجام میده و اسمش به خوبی پخ میشه