یچیزی میگم تا حالا اینجا نگفتم کلی گفتم ولی جزییات نه
من بهزور پدربزرگ ومادربزرگ ازدواجکردم با پسر عمو که انشالله خیر نبینن
خیلی اذیتم کردن خیلییییی بعدیک سال کشمکش پامو کردم تو یه کفش گفتم فقط طلاااااق پدرم راضی نبود صداهایی ازش ضبط کرده بودم با دخترا لاس میزد و دیوانه بود میگفت بگی میکشمت و ال وبل نشون بابام دادم گفت فقط طلاق تمام