من با مادرشوهر مشکل ندارم چون خیلی پیره و یجای دیگست
خیلیم با کلاسه
یه خانمی هست تو خونه پارتنرم کار میکنه شصت سالشه
چون پارتنرم تو این کشور تنهاست خانواده این خانمو مثل خانواده خودش میدونه
حالا این خانمه خیلی موش میدوانه
مثلا یبار ببخشید گفته بود سینه های فرزانه آویزونه براش فلان سوتینو بخر
یا اینکه هربار میرم به اکستنشن موهام و مژه هام و ناخنام گیر میده نظر میده
میگع ای وای از من بلندتری از من کوتاهتری
یکی نیست بگه بابا من جای بچه توام
یچیزم بگم خانوادشون فقیرن ولی پارتنرم باهاشون راحته
خانمه با پسرش و عروسش و چهارتا بچه پسرش زندگی میکنن
نمیدونم چکارکنم