2777
2789

یک خواهر و یک برادر دادم دوبار زایمان داشتم سر زایمان اولم نواهرم شب اول اوند گفت سرما خوردم تا صبح کفت بی کسی من سرماخورده رو اورد بعدم قرص خورد خوابید شوهرم برا روز دوم جاریم اورد جالبه بچم با وزن کم به دنیا اومد و اون موقع حالم خوب نبود

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سر بارداری دومم که بچم دوماهگی جلوو جون داد گفت کرونا دارم و نه خودش ونه شوهرش نیامدن حالشون بد نبود برادرم زن برادرم نیومدن فقط فامیل شوهرم لطف کردن اومدن باز من ناراحت شدم که چرا دل نگرانم نبود ماسک می زد و دور می ایستاد

و سر فوت بچم کلا خونه داداشم نزدیک حتی برا تسلیت نیومدن و زنداداشم از به دنیا اومدن تا فوت بچه زنگ نزد بچه مرد گفت ببخشید نمی دونستم چی بگم اینم بگم داداشم بدون اجازه همسرش نمی تونه مارو دعوت کنه بعضا پنج سال یک دفعه می گه

یا مثلا من به خواهرم بگم بریم بیرون یا خونمون بیاد نمی اد ولی راه دور می ره دل شکوندن من براش مهم نیست همینطور برادرم سوال کردم گفتم مادر مشهد حرم ببر گفت به تو مربوط نیست اخر سر پسردایی ام برد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز