یک خواهر و یک برادر دادم دوبار زایمان داشتم سر زایمان اولم نواهرم شب اول اوند گفت سرما خوردم تا صبح کفت بی کسی من سرماخورده رو اورد بعدم قرص خورد خوابید شوهرم برا روز دوم جاریم اورد جالبه بچم با وزن کم به دنیا اومد و اون موقع حالم خوب نبود
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
سر بارداری دومم که بچم دوماهگی جلوو جون داد گفت کرونا دارم و نه خودش ونه شوهرش نیامدن حالشون بد نبود برادرم زن برادرم نیومدن فقط فامیل شوهرم لطف کردن اومدن باز من ناراحت شدم که چرا دل نگرانم نبود ماسک می زد و دور می ایستاد
و سر فوت بچم کلا خونه داداشم نزدیک حتی برا تسلیت نیومدن و زنداداشم از به دنیا اومدن تا فوت بچه زنگ نزد بچه مرد گفت ببخشید نمی دونستم چی بگم اینم بگم داداشم بدون اجازه همسرش نمی تونه مارو دعوت کنه بعضا پنج سال یک دفعه می گه
یا مثلا من به خواهرم بگم بریم بیرون یا خونمون بیاد نمی اد ولی راه دور می ره دل شکوندن من براش مهم نیست همینطور برادرم سوال کردم گفتم مادر مشهد حرم ببر گفت به تو مربوط نیست اخر سر پسردایی ام برد