سلام دوستان شبتون بخیر
من همیشه تاپیکارو میخوندم ولی هیچوقت خودم تاپیک نزدم اما الان انقد حالم بده و بغض گلومو گرفته که نمیتونستم با کسی حرف بزنم برای همین گفتم بیام با شما دردودل کنم .
راستش من با یکی صمیمی شده بودم یعنی قشنگ عین خواهرم بود ، خیلی منو دوست داشت درحدی که وقتی قهر میکردیم زنگ میزد پیشم گریه میکرد و التماس و….
ما یکی دوسال دوست بودیم اما تابستون امسال من یه دوست جدید پیدا کردم و رابطمون کمرنگ تر شد اونم رفت با یکی دیگه صمیمی شد درحدی که کارمون به فوش و فوش کاری رسید و دوست صمیمیه دیگم طرف منو گرفت و باهاش دعوا کرد برای همین از هم بدشون میاد .
بارها اومد التماسم کرد که اشتی کنیم ولی متاسفانه من قبول نکردم خلاصه گذشت و گذشت تا چند هفته پیش که یکی از دوستای مشترک منو اون دوست صمیمیه سابقم بهم پیام داد که خیلی پیش من گریه میکنه دلش واست تنگ شد باهاش دوباره اشتی کن و اینا
من باهاش اشتی کردم ولی هرروز سر چیزای قدیمی بحث میکنیم و اون با آدمای جدید خیلی خیلی صمیمی شده درحدی که منو به عنوان یه دوست قدیمی فقط حساب میکنه و این خیلی اذیتم میکنه و نشستم ساعت ها گریه کردم
لطفا کمکم کنید