دلم گرفته
امروز شوک آنفیلاکسی شدم
با اورژانس بردنم بیمادستان
تو اتاق احیا پسره میخندید میگفت آیت الکرسی بخون خوب میشی
بعدش که بردنم بخش اورژانس مامانم رفت کارای پذیرش و بکنه پذیرش من چقدددگریههه کردممم تنهااا که کمکم کنید
دکتر میگف تا پذیرش نشی نمیتونیم که
میگفتم الان میمیرم فقط اکسیژن وصل کردن بهم
مردمم همهههه نگاهم میکردن اخرش از یه خانم خواهش کردم بیاد پیشم دستم و بگیره تا مامانم بیاد
بعدش که دیر شد خودشونم ترسیدن حالم بدتر شد هی
۴ تا آمپول همزمان زدن تا برگشتم
دلم گرفتههه حس تنهایی دارم قلبم داره وایمیسه