وااای خدا مگه میشه؟خاک بر سرش
احمقه، کاری به کارش ندارم، صدام در نمیاد، نه اعتراضی نه درخواستی،
بچم فقط گریه می کرد چون دلش به من خوشه، بهش گفتم پاشو بغلش کن یه ابمیوه براش بگیر، یه بستنی از توی یخچال بهش بده، باهاش بازی کن
اومدم می بینم زده توی صورتش..
با من که باشه، این بچه صداش بلند نمی شه، اینقدر همه چی بلده، کلی سوره و شعر و ... اینا بلده، کلی انگلیسی بلده ... فارسی رو می خونه، تا 500 میشماره، جمع و تفریق بلده، اینا رو خودم یادش دادم.
با بازی فقط با بازی.
بچه ای که می گفتن اتیسم. الان از همه بهتره.
به خدا یه چشمم اشکه یه چشمم خون از عصر تا الان، پسرم میاد اشکامو پاک می کنه می گه به خدا درد نمی کنه.
می گه یادته بابا زد توی صورتم؟ و.لی درد نمی کنه ها..
براش پیتزا خریدم که یک کم خوشحال بشه.
دستش بشکنه.چطوردلش اومدقلبم شکست واقعالیاقت پدربودنونداره ببخشیدتوهین کردم اعصابم خوردشدواقعا
الهی بگردم... چی کشیده طفل معصوم با این وحشی از باغ وحش فرار کرده
صبح میری کلانتری نامه میگیری میلریش پزشکی قانونی
بعد هم زنگ بزن ۱۲۳
مگه شهر هرته بچه رابزنه
عزییییز دلممممم😰
دوووورش بگردم
بمیرم
عجب پدری ! حیف اسم پدر !
مشکل روانی چیزی داره ؟؟؟؟
حالا من خودم اعصاب معصاب درست حسابی ندارم و یوقتایی قاطی کنم یه دونه از ماتحتشون میزنم ، ولی آخه اینجوری .....؟؟؟؟؟
فردا بچه رو همینجوری ببر پیش دبستانی بذار ببینن گزارش کنن
میره جلسه ی قرآن و بازم بچه رو میزنه؟ این دیگه کیه
با چی زده؟ چطور زده؟ داغونش کرده وحشیه؟ من باشم با چنگال میفتم به جون صورتش
زدنم حد داره
