طولانیه ولی بخونین
دخترم کلاس هفتمه مدرسه تیزهوشان هم هست اونجا چون بالاشهره بچه ها خیلی پول دارن ماهم سطح مالیمون بد نیست ولی خونمون مرکز شهره و پدرش یه رانندس منم خونه دارم چهارتا بچه عم دارم. چن روز حالش توی مدرسه بد شد معلم ریاضی بهش میگه چرا حالت بد میشه میگه مامان و بابام دکترن رفته بودن خارج من زیاد ساندويچ سرد خوردم اینطوری شدم. جلسه دیدار با اولیا و مربیان همه معلما ازش تعریف کردن اما معلم ریاضیش بهم گفت دخترتون همچین دروغی گفته منم فهمیدم و انقد گریه کردم که خدا میدونه به روش هم آوردم خیلی گریه کرد گفتم عذر خواهی از معلمت گفت نه از این ور عاشق معلم زیست و شیمی شده خیلی خیلی این معلمه میره به بقیه دبیر ها میگه دخترمم امروز رفته بخاطر چیز دیگه از معلم زیست و شیمی عذرخواهی کنه (زیست و شیمی معلمش یکیه) بهش میگه وقتی یکی یه چیزی بهم میگه نباید من به روی طرف مقابل بیارم از صبح دخترم داره خودشو میزنه بخاطر آبروی رفتش💔😭منم هیچی ندارم بگم لطفا کمک کنین میگه دیگه مدرسه نمیرممم
