خانمها دومین سال شب یلدایی که باید پدر و مادرم بیان خونمون آمدن با کلی زحمت از همچی خیلییی آورده بودن یه نیم سکه بانکی برام گذاشته بودن دوتا پالتو و یه جاکت برای شوهرم قیمت اوناهم شده بود حدودا ۷ تومن و قاب قدح مرغی اگر اینجا کسی بدونه چیه تا سرش پر از آجیل کرده بودن
خلاصه از یک هفته قبلش پدرشوهرم از تو یخچال من آمد گوشت و مرغ برد تا خود شب یلدا دیگه یخچال من که برای جهازم بابام پر از گوشت کرده بود خالی خالی شده
بعد شوهرم رفت میوه بخره
بعد که مهمان ها رفتن پدرشوهرم میوهایی که خریده بودیم همه رو جمع کرد برد غذاها که متریالش خودمون داده بودیم برداشت برد 🤣🤣 اینقدر بندگان خدا گشنه هستن من ندیده بودم اینجوریشو🤣🤣🤣🤣 یجوری با حریص میوه هارو جمع میکرد انگار ارث باباشه
دلم براشون میسوزه آدمهای خیلی گشنه ایی هستن طفلکیا