بچه ها یچی شنیدمااا🤣🤣

با این روش نه ولی زندایی برای اینکه با داییم ازدواج کنه تحمت زد به داییم بردنش زندان فهمیدن هیچ گناهی نداره بنده ی خدا دختره خیلی پرووووووووو بوده

بعد زندایی گل و شیرینی آورده بود برای مادربزرگم وقتی فهمیده بود هیچکس خونه نیست دل مادربزرگ ساااااده ی منو به دست آورد بود گویا چند تا دعا هم نوشته بود چند باری از دهن خواهرش زندایی اینا در رفته بور اون موقع من نبودددددددم مال خیلییییی وقته حدود ۲۸ ۲۹ سال پیش زندایی ۴سال از داییم بزرگه😶

شنیدم......

بنده خدا باز نشد نشد باز شد پنج تا گرف

خدا بیامرزدش فارغ از اینهمه زنی که گرفت مرد خیلی خوبی بود 

نمیدونم 🤣

شوهرم قبلا خواهر جاریم رو میخاسته اما به دلایلی جور نشده بود ما وقتی عروسی کردیم تا 20 روز هر کاری شوهرم میکرد نمیتونست رابطه داشته باشه تا من به مامانم گفتم جریان رو. مامانم گفت حتما براش دعا گرفتن. رفتیم پیش دعا نویس گفت اره طلسمش کردن که نتونه رابطه داشته باشه روی سه تا تخم مرغ برای ما دعا نوشت گفت اولی رو بخوره رابطه داشته باشین اگر نشد دومی رو بخوره بعد هم سومی. شاید باور نکنی اما شوهرم وقتی تخم مرغ دومی رو خورد بعد از 20 روز که نمیتونست هیچ کاری کنه کلا از این رو به اون رو شد. بعد فهمیدیم جاریم براش دعا گرفته بود

دختره جالبش اینجاست اصلاااااااا خوشگل نیست

اندامش خیلی بده باعثش هم خودشه اول خیلی گویااااا لاغر بود قد زیر۱۵۰ با وزن ۳۵ بعد قرص قرص خورد الان شکمش سه طبقه قاچ قاچ داره غبغب پاهااالللی نازک تر از پر کاه نازکاااااااا

اونقدر قرص خرددددد خودشو اینطوری کرد مامانم میگه اخلاقشم خوب نیست الکی بین خاله ام و داییم دعوا راه انداخت نمیگم خالم نیش زبون نداره داره ولی ربطی به مال و ارث نداره که حالا بگذریم

حالا داییم برعکس زنداییمه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 خوبه والله طلاقش نداده چون اصلا دوستش نداشته داییم خیلییییی خوشتیپ خوشگل چشای رنگی مهربون ولی ساااااده

هستتتتتت

عمه ام ۵ سال با ی پسره بود انقدددد باادب بود و اینا 

بعد اینا کات کردن عمه ام رف طلسم نوشت واسه برگشت فقط

اقاااا جونم برات بگه پسره عوض شده بود کلا زنگ میزد گریه میکرد میگف ببینمت ی لحظه و عکس بفرس و اینا توروخدااا

بعدا فهمیدیم با عکساش ج.ق میزده 

ب گف چن روزه گرمم میشه دارم جون میدم و ایناااا خخخخ

عمه امم ترسید کلا باهاش کات کرد😂