دست بچم سوخته بود به همسرم گفتم نبر خونه مادرت خودت برو بذار خوب بشه( من باهاشون رفت و آمد ندارم) گفت نه میبرم ببیننش،پانسمان استریل کردم بردش اومد دیدم با یه پانسمان کج و کوله برگشته, بچم میگه باز کردن زخممو ببینن آخه به تو چه زن به همه چی باید برسه سر این اخلاقاش منو به جنون میرسوند