یه شب نامزدم گفت همه چی تموم شد دیگه ازدواجمون درست شد تاریخ عقدم مشخص کردیم،
اون شب به خدا قسم از خوشحالی خوابم نبرد تا جایی که قشنگ یادمه استامنیفون بود چی بود انداختم بلکه خوابم ببره
فرداش توی شهر غریب باز همه چی خراب شد و من حتی نمیتونستم گریه کنم
هیچوقت یادم نمیره یه شب از خوشحالی خوابم نمیبرد و شب بعدش از ناراحتی
منم فکر کردم بالاخره شد همه دعاهام جواب داد.....ولی....