حداقل بچه رو یواشکی میدادی به نماینده که اومده بود وسایل رو ببره بچه تو هم میبرد جشن
عزیزم خللی خیلی ناراحت شدم
چقدر اونجا غریب وتنهایی
چقدر شوهرت بی غیرت ونامرده
چقدر لحظه سختی رو گذروندی
خیلی دلم از همه دنیا شکست
امیدوارم شوهرت روز خوش نبینه
ببخشید اینو میگم شرمندتم
ولی واقعا نمیشه دست بچتو بگیری بری ؟ هر جا که شد ، آخه اینجوری فردا روز بچتم معلوم نیست چی از کار در بیاد.
اینجوری که نمیشه ترو خدا به فکر راه حل باش ، تو رو خدا یه راهی پیدا کن مستقل شو
ی هم چیزی بگم ؟ مادر و پدر من در این حد نیستن ولی خیلی دعوا و کتک کاری هاشونو دیدم ، و پدرم رفتارای خیلی بدی داره ، عزیزم داریم نابود میشیم هر کدوم به یه وضعی داداشم که خدایی عصبی و وحشی ، خودم تو این سن همش سردردهای میگرنی و حال افسرده معلوم نیست بعد به سرمون چی بیاد ، هر چی بزرگتر میشیم همه چی بد تر میشه
تورو خدا یه کاری کن نزار مثل من هر روز آرزوی مرگ بکنه
حداقل بچه رو ببر دندونپزشک برا دندون دردش
اگه واقعا راسته اینا که نوشتی
اولین کار با مادرشوهرت قطع ارتباط کن و از زندگیت حذفش کن
