خونه مون یه مشکلی داره بعد امروز صبح تعمیرکار زنگ زد گفت ممکنه ظهر بیام شایدم نیام بعد مامانم گفت من دلم میخواد واسه نماز ظهر برم فلان مسجد ولی حوصله رانندگی ندارم (اون مسجد با خونه ما خییلی فاصله داره و توو یه محله دیگه اس)
بعد مامانم به بابام گفت من بخاطر اینکه ممکنه تعمیرکار بیاد مسجد نمیرم ولی اگه تعمیرکار نیاد دعوات میکنم(بابام خودش میخواست بره مسجد محله مون)
بابامم گفت زن باید تو خونه نماز بخونه اصلا چه گیری دادی بری مسجد
منم به بابام گفتم اشکال شرعی که نداره
بابامم به مامانم گفت اصلا من رضایت نداشته باشم تو نباید اون مسجد بری چه کاریه همین مسجد نزدیک خونه برو
حالا من بخاطر همون یه جمله ای که گفتم عذاب وجدان دارم ای کاش اصن هیچی نمیگفتم☹️