مادر شوهرم میاد تا دین و مذهبت رو با حرفاش در نیاره تا بین هزار نفر اختلاف نندازه تا اونقدر با نیش و کنایه حرف نزنه نمیره دوباره میره چند روز بعد میاد حالا دوباره میخواد بیاد منم دروغ چرا هر بار که اذیتم میکنه پیش شوهرم گلایه اش رو میبرم حالا امروز شوهرم زنگ زده میگه مامانم میخواد بیاد منم عصبی شدم دیگه حالا شوهرم پشت گوشی داره خون بپا میکنه اونقدر بهم حرف زد میگه چرا هی میگی خب پس اذیت شم و دم نزنم بخدا دختر خودش تحملش نمیکنه
خب جوابشو بده
بعدشم بگو مادرجون این بحثا رو ول کنین مناسب سن سالتون نیس
اصلا سیاست نداری چرا گله مادرشو بهش میکنی اینجوری فقط اختلافتون بیشترمیشه
به حرفا وحرکات مادرش بی محلی کن در عین حال احترامشم داشته باش اصلا حرفشو پیش همسرت نزن میدونم سخته ولی یکم صبوری کن
درست میشه
من خودم جرات نداشتم بگم خواهرت یامادرت فلان کرداینقدر بحثو جنگ میشد کلا این رفتارمو گذاشتم کنار یه مدت ک گذشت خودشوهرم باهاشون ب اختلاف میخورد و یواش یواش ب حرفام رسید هنوزم بدشون نمیگم ولی اگر کوچیکترین اشاره ای بکنم شوهرم حقو بهم میده
باید بشینم و دم نزن اون همچین عروسی میخواد شوهرمم همچین زنی بخدا اون سری آبرومو برد گوشت و مرغ تو خونه ام نبود منم هر چی بود می‌پختم بعد چند روز جلوی جمع گفت بسه دیگه این غذا ها چیه اون لحظه تو همون حالت مردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز