اون ک شکی توش نیست
ببین این سیده موکل داشت
بهم گفت یکی از اشناهای پدریت قصد داره با چاقو تفنگ ...یکی از اعضای بدنتو از بین ببره دعامینویسم چیزیت نشه
دعارو بزار توکفش چالش کن
من این کاروکردم ولی میگفتم ن بابا عمرا این اتفاق برام بیفته
ولی بعد ی مدت یکی از فامیلای نزدیک پدریمو ک تازه پدرش فوت شده بودو بیرون دیدم سوار ماشینش شدم یهو پارک کرد جای خلوت از کنار در قمه دراورد گذاشت رو گردنم تنم همش خنده های عجیب میکرد میگفت اگ اشنامون نبودی میکشمت یا دستتو قطع میکردم🥲
یا مثلا بهم گفت سعیدت قصد داره بره ی سفر خارج ب کشور یا بخاطر تفریح یا بخاطر کار
من گفتم ن نمیره اگ قصدشو داشت بهم میگفت میشه دعا بنویسی نره
گفت نمینویسم چون تو این سفرش ی خیری هست
و برا همیشه نمیره برمبگرده
ی چندروز بعد سعید گفت قراره با مهندسا بریم عراق یک ماه برا کار
یا مثلا بدون این ک بهش حرفی راجب این ک قصددارم اسمموعوض کنم بگم گفت قصد داری اسمتوعوض کنی زیر۱۸سال این کاروکنی بدبخت میشی
یااولین بار رفتم پیشش بدون این ک چیزی بگم
گفت بخاطر ی پسرقدبلند سفید پوست ک موهاش قهوه ایه اومدی اینجا:))) و دقیقا من بخاطر همین از ی شهر دیگ کوبیدم رفتم پیشش
یا مثلا من میخواستم بینبموعمل کنم ی دکتر پیداکردم ک ۹۸درصد از کارش راضی بودن این بهم گفت پیش این دکتره عمل نکن
عمل کنی بینیت بد درمیاد قبل عملت زنگ بزن استخاره بگیرم برات من زنگ زدم موبایلش خاموش بود رفتمعمل کردم بینیم کج دراومد بعد ی مدت کجیش رفع شد ولی تو یکسال ونیم بینیم اصلا مثل قبلا شد اصلا ازش راضی نیستم
یا بهم گفت تو اهل دودی من قلیون میکشیدم شوکه شدم از حرفش
بهم گفت تو طالعت کوری هست درحالی ک من چشمام قبل این ک برم پیش این سیده ضعیف بود عینکم نمیزدم الان واقعاچشمام خیلی ضعیف تر شده
یا جریانی ناموسی درمورد عروس خالم و زن داییم گفت ک درست بود من لحثش نمیکنم چون نمیخوام ابروی کسیو ببرم