2777
2789

تو عروسی پسرداییم که خواستگار سابقم هم بود شوهرم رو دیدم یه دل نه صد دل عاشق  هم شدیم که دیگه شماره داد و منم هی ناز کردم تا دم در خونمون دنبالمون اومد یواشکی

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو کردی با ما      تو بمان و دگران وای به حال دگران
تو عروسی پسرداییم که خواستگار سابقم هم بود شوهرم رو دیدم یه دل نه صد دل عاشق هم شدیم که دیگه شماره ...

واقعا؟ چقدر قشنگه اینجور عشقا

امیدوارم خوشبخت بشین کنار هم💗

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

توی مشاور املاک کار میکردم چندسری بهم گفت برسونمتون خانم ...چون محل کارم نزدیک خونه بود اونم هم محلی بود تقریبا گفتم نه ممنون خونم نزدیکه و بعد اونموقع که تازه بیتاک مد بود درخواست دوستی داد منم قبول کردم البته منو نشناخت من بش گفتم پسر خانم فلانی بچه کپ کرد گفتم فلانیم توی املاک کار میکنم خلاصه استارت زده شد شماره داد فرداش قرار کذاشتیم رفتیم بیرون ۳ سال طول کشید باهم کلی مسافرت با دچستامونو خانوادش رفتیم و...دیکه به ازدواج ختم شد تازه قصدمونم ازدواج نبود

توی مشاور املاک کار میکردم چندسری بهم گفت برسونمتون خانم ...چون محل کارم نزدیک خونه بود اونم هم محلی ...

ولی خیلی خوب کاری کردید که باهم وقت گذروندید 

باهم کامل آشنا شدید و ازدواج کردید🩷

همسرم یه پسر ۲۰ ساله بود که عاشق شد و بعدش من که ۱۶ ساله م بود عاشقش شدم😊🤗باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.یادش بخیر دوستی های الان رو که میبینم تازه میفهمم چقدر ماها آدم حسابی بودیم.نگاهمون،کلاممون و رفتارمون سرتاسر حجب و حیا بود.

چقدر من ناز داشتم و اون چقدر مرد بود تو ۲۰ سالگی🙂🙂

صحبت بیست و هفت هشت سال پیشه...

همسرم یه پسر ۲۰ ساله بود که عاشق شد و بعدش من که ۱۶ ساله م بود عاشقش شدم😊🤗باهم رفت و آمد خانوادگی ...

اره الانیا بجای اینکه بهشون بگیم دوست دختر دوست پسر باید زن و شوهر خطاب کنیم

ایکاش بااین آدم ازدواج نمیکردم.

شوهرم چشم چرانه و شش سال ازم کوچیکتره.

خاهرمم شوهرش بهش توجهی نداره و ازم ۶سال کوچکتره.

حالا خاهرم بااینکه محجبس اما خلاخودشو بارقصیدن جلوشوهرمو آرایش غلیظ پیشش و جلوی اون نشستنو بااون همکلام شدن پرمیکنه.

عجب محجبه ای!از اونا که بالا رو فقط سفت میگیرن🤦‍♀️

دقیقا نمیدونم به چه قیمت میخاد خلاشو پرکنه.

میدونه که من ناراحت میشم ازاینکاراش.

اما انجام میده.

اونوقت من قدبلندمو هیکلم ساعت شنی اما جلو شوهرش یبارم نه آرایش کردم نه لباس تنگ پوشیدم همیشه شومیز گشاد و دامن بلند.

هیئت در خونه ما بود هر سال از بچگی میومد اونجا زنجیر میزد خیلیم نگاه می‌کرد داستانش خیلی طولانیه با ماشین از در خونمون هر شب رد میشد منم ابدا محل نمی‌دادم اینم مغرور بو بهش بر نیاورد میرفت فردا شب دوباره برمی‌گشت😂۵ سال این پروسه ادامه داشت تا اینکه یه روز داشتم از کلاس برمی‌گشتم مامانش اومد باهام صحبت کرد شماره مادرم رو دادم ک خواستگاری و این چیزا 

 بعد عقد من ابدا باور نمیکردم این همون آدم مغرور باشه که دورادور میدیدمش

کاربر قدیمی هستم💕
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792