یه خونه ویلایی ۳ طبقه اجاره کرده بودیم
من از پایین طبقه اول بودم عروس دوماد بودیم، طبقه وسط هم عروس دوماد بودن، طبقه سوم (بالا) هم صاحبخونه
عاقا شب میشد صدای بدو بدو از سقف (یاهمون طبقه وسط که عروس دوماد بودن میومد)یاصدای جیغ و گریه بچه🫥 یه نفرم نبود....چند نفر بود انگاری دارن میدوئن
من همش به مامانم میگفتم اینجوریه، مامانم میگفت نننه من نمیشنوم و توهم میزنی تا من نترسم و بتونم زندگی کنم اونجا!
بعد الان بهم میگه یادته اون خونه تون...میگم آره...میگه منم صداهارو میشنیدم اینجور انکار میکردم که تو نترسی!
شوهرم هم میشنید 🫥
بیجاره اون عروس دوماد طبقه وسطیه با موجودات عجیب زندگی میکردن یعنی؟خودشون نمیفهمیدن چرا 🤐