بیماری روحی دارم روزی ۴ ۵ تا قرص میخورم
چون یه شب تیمارستان بستری شدم کنار آدمایی که حالشون خیلی خراب بود و همش جیغ میزدن بهم اونجا شوک عصبی وارد شد
مثلا بعضی شبا فک میکنم اونجام میشینم گریه میکنم میگم به مامانم زنگ بزنید بیاد دنبالم چرا من و آوردید اینجا من و ببرید خونمون و اینا
بابام و داداشم هی مسخره ام میکنن بعدا میگن اره اینجوری میشی و فلان
یا مثلا یه شب چشمام حرکت نمیکرد فقط با چشم باز به دیوار زل زده بودم و گریه میکردم هرچی آب ریختن روم بیدار نشدم بابام رفته به دکتر گفته دکتر بچه ام اسکل شده
یا هی بابام و داداشم چشمشونو کج میکنن من و مسخره میکنن
خیلی دلم میشکنه
اونا که نمیدونن اون شب به من چی گذشته چرا مسخره ام میکنن
همش به خودکشی فکر میکنم