هرشب توخواب میبینمت انگارکه بهت رسیدم دستم تودستته وجودت تنتو حس میکنم چقدر حرف میزنیم چقدر میخندیم بغلم میکنی عطرتنتو حس میکنم یهو چشمامو وامیکنم میبینم بغل یه مرد غریبه ام که تونیستی تونیستی اما تو فکرمی توذهنمی چشمام اشکی میشه ازم میپرسه بازم خواب بددیدی ومنم به دروغ میگم آره خواب دیدم جنگ شده یه خواهش ازت کنم میشه دیگه خوابم نیای چون دیگه حتی نمیتونم بخابم