هیچکس جرعتش رو نداره
اون روز بابا اینام داشت لیست مینوشتن که چیا بخرن که اون لحظه همه چی مرتب باشه
ولی زن عموم اصلا اجازه نمی‌داد که عمو اینام چیزی بگن همش خودش حرف میزد و میگفت باید این کارو کنین
الان دیگه فرصت نیست عموت جدا شه
این مدت کوتاه رو هم دندون رو جیگر بذارید
بی حاشیه برید و بیاید و از مادربزرگتون مراقبت کنید
دهن به دهن زن عمو هم نذارید
یه کمم با برنامه ریزی بیشتر برید که اونام اذیت نشن
الان دیگه واسه جدا شدن و خونه مستقل داشتن دیره
حرف زن عموت هم اهمیتی نداره عمر دست خداست
خونه مادر بزرگم هست و عموم نتونست خونه بخره تو همون خونه هم زندگی میکنه فقط یه اتاق رو در اختیار مادر بزرگم گذاشتن
خونه ای که مفت اونا داشتن پدر من چندین سال دیگه هم کار کنه نمیتونه همچین چیزی داشته باشه ولی پدرم و عمو هام گفتن که ازش مراقبت کنن و هزینه غذا و دکترش رو هم کمکت میکنیم
مادر بزرگ من یه هفته س اینجوری مریضه و روز به روز حالش بدتر میشه و با این شرایط فکر نکنم یه هفته دیگه دووم بیاره
تنها زحمتی که زن عموم داره اینه که مهمون زیاد رو این اخرا تحمل کنه وگرنه ما هم به انداز اون کار میکنیم
عموم نمیزاره میگه اینجا خونه خودشه چرا باید بیاد پیش شما عموم مهربونه زن عموم حرض زیاد میخوره
خونه هم بعد فوت مادر بزرگم ماله همین عموم میشه و بقیه عمو هام و پدرم چیزی نمیگیرن و به جز این خونه مادر بزرگم دیگه چیزی نداره
خونه ماله مادر بزرگم ولی عموم چون نتونسته خونه بگیره با همین مادر بزرگم زندگی کرده خونه به اسم مادر بزرگ منه بعد فوت مادر بزرگم هم خونه ماله عموم میشه و پدرم و بقیه عمو هام ارث اینا نمی‌خوان
مادر بزرگم من بعضی وقتا به هوش میاد میگه آب میخوام و زن عموم میگه ولش کنین آب بهش ندین که زیاد نره دستشویی
آخه ما چجوری آب بهش ندیم؟
اگه هم اونجا نریم رسیدگی بهش نمیکنن
گلم برید بهش سر بزنید ولی نوبتی
بهدهرحال حالا به هردلیلی اونا اونجا زندگی میکنن و بهتره با شلوغ بازی و رفت و آمد زیاد براشون مزاحمت درست نکنید
زن عمو هم خیالت راحت جوابش زبون تندش رو میده توی همین دنیا
