2777
2789
عزیزم من‌همه کامنتات رو خوندم من باور میکنم حرفاتون رو چون شخصی رو دورادور میشناسم که ادعا میکنه این ...

ببین من کسایی رو از بزرگان دین اسم هاشونو شنیدم ک انسان های بسیار بزرگ و اولیا الهی بودن

 در حدی ک شاید مثل پیامبران گناهشون انگشت شمار نبوده باشن ولی 

شیاطین در قالب فرشته های الهی و ماموران الهی در خواب یا بشکل مکاشفه دین رو بطرز و شکل غیر الهی اموزش و اراعه میدن و اونها هم نمیتونن تشخیص بدن ک از شیاطینن باور میکنن در نهایت گمراه میشن و بیراهه میرن

بنظرم این شخص هم همینطوره 

کلا ببینید هر علمی چه در علوم دینی چه علوم پزشکی چه علوم سیاسی و غیره

 باید متخصص اون حرفه در موردش نظر بده ولا غیر

اینکه نظراتی در مورد دینداری و احکام میده خطاست و

صد در صد از روی جهل و بیسوادیه

اینکه هرکسی از جاش بلند شه با علم کمش بخواد دین و احکام الهی رو تفسیر و تحلیل کنه اشتباهه محض و گمراهی. این ادم ممکنه ادعای امام زمان بودن هم بکنه چه بسا ک زیاد هم ازین موارد پیش اومده

 مگه اینکه واقعا طرف ب درجه اجتهاد رسیده باشه یعنی لااقل پانزده سال درس خونده باشه و انقدری علم داشته باشه ک بتونه استنباط بکنه از روایات و احادیث و تطبیقش با قران استاد باشه تا بتونه برای خودش اونم احکام بده نه دیگران

فتوا دادن و نظر دادن در دین مثل تجویز کردن دارو و تشخیص برای پزشکه 

نمیشه ک هرکسی دوتا کتاب خوند بگه پزشکه و نظر بده

بنابراین اصلا بهتون توصیه میکنم نزدیکش نشید و جدی نگیرینش. 


زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
دقیقا هیچ چیزی اتفاقی نیس خود تو‌ یک روح آگاهی دهنده ای یک نفرم باورت کنه کافیه ،جهان در حال تغییره ...

کدوم شاخه از متافیزیک رو کار میکنی

گروه روبیکا لطفا عضو شید و بمونید کم کم نفرات بیشتر میشن🩷  https://rubika.ir/joing/HFBAGACF0WADJMGMWRDRJEAWJTJRLBTG

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

[QUOTE=365370253]معمولا میگن تا چهل روز تمدید میکنن ولی ب هر چی شک کردی با سرکه حتما بشور یا بریز تو ...

زیارت عاشورا بخون هر روز قبل اینکه شروع کنی سه روز بتونی روزه بگیر

وسط خوندنات با کسی صحبت نکن. قبلش صد تا الله اکبر باید بگی قبلش با دو رکعت نماز اینا شرایطشه ک کاملم رعایت نکردی اشکالی ندار چون کار خودشو میکنه

اگ بتونی هر روز بخونی بطرز عجیبی جادوت از بین میره 

حتی اگر طلسم مرگ باشه ک انشالله نیست. 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
ببین من کسایی رو از بزرگان دین اسم هاشونو شنیدم ک انسان های بسیار بزرگ و اولیا الهی بودن در حدی ک شا ...

چی بگم والا  ، به شخصه جز خوبی ندیدم ازش ولی حس خوبیم برای نزدیک شدن بهش نمیگیرم ، پر از ابهام و سوال این آدم برام 

یه راه کار کلی میدم واسه همه تون. جهت چشم زخم و زبان بند و دفع ضرر مالی سرچ کنید قبل هم گفتم جاع ...

این دیگه چه کلمه ایه ولمون کن بابا دوباره حجوم میارن سمتمون درگیر میشیم. اه

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
سخت نیست برات؟قرآن اینا میتونی بخونی؟

چقدر جدی گرفتینش بابا خوبه اینجا نی نی سایت پر توهمی و انسان های تخیلی. عجب بابا

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»

پدربزرگم تازه فوت کرده بود سوپرمارکت داشت چند سال بود قدیم ها سوپری ها با کوپن کار میکردن فوت که کرد کوپن هاش که مونده بود گفتم بدین به من گذاشتم داخل جیب مانتوم خونه مادر بزرگم بودیم شب اومدیم بریم دست زدم نبود کفتم شاید از بچه ها کسی برش داشته بعد رفتیم خونه رفتم دستشویی اومدم داخل جیبم بود در صورتی که جیبم کوتاه بود جوری نبود بگردم نباشه اگر چیزی بود سریع متوجه می‌شد آدم باز گفتم شاید توهم زدم گرفتم همون از اول بوده من حالیم نشده خوابیدم بلند شدم دست زدم مانتوم بزارم اون طرف تخت دیدم جیبش خالیه باز نبود ترسیدم کلی گفتم شاید دیشب خواب دیدم دو ساعت بعد بلند شدم برم مانتو دست زدم دیدم هست دفعه آخر قشنگ دیگه چک کرده بودم مطمعن بودم کسی هم داخل خونه ما دست به وسایل های من نمیزد خبر هم نداشتن از کوپن ها اتاق منم کسی رفت آمد نداره باز رفتم پرسیدم از بقیه واقعا مشخص بود خبر ندارن منم ترسیدم هرچی کوپن بود صبح ریختم حیاط خونه بغلی از ترسم 🤦‍♀️ نفهمیدم هیچ وقت چطور اینجوری شد اولش فکر کردم توهم زدم ولی بار های آخر قشنگ چک میکردم مطمعن بودم توهم نیست 

اونا اصلا متوجه من نبودن درگیر بازی و خندیدن بودن

بعید نیست روح بودن آخه همکار شوهرم بیمارستانیه گاهی روح فوت شده ها رو میبینه مثلا چند تابچه رودیده بود بازی میکنن و خودش میفمه که روح هستن تو بیمارستان هم پیش میاد

بچه بودم حدود ۶ یا ۷ سال داشتم عکس نگاه میکردم یکی دوتا عکس دیدم توشون نیستم درصورتیکه یادم بود جایی که اونجا بودم وکامل تو ذهنم مونده بود به مامانم گفتم پس من کجام تو این عکس گفت به دنیا نیومده بودی خیلی ناراحت شدم که منکه همه چی یادمه چرا ازم عکس نگرفتن تا بعدا تو برنامه زندگی پس از زندگی یه خانومی قبل از به دنیا اومدنشو تعریف کرد

اگه لباسه در معرض دید بود شاید هااااا ولی چون زمستونی بود جمعش کرده بودم دوختشم خیلی تمیز بود هرکی ب ...

آب رفته وقتی لباس آب میره قدش کوتاه میشه بقیش اندازه میمونه بخاطرهمین مابعضی پارچه هارو قبل خیاطی بردن دوبارمیشوریم

لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم  خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام  دعاکنید 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792