شوهرم انگشتر خرید برام فرداش رفتم هییت .
انگشتر لق میزد تو دستم
هییت نزدیک بود و هیچی نبرده بودم کیف باهام نبود
تو هییت موقع سینه زنی افتاده و من نفهمیدم
تو خونه فهمیدم ک دیر شده بود و هییت بسته بودن
شب حضرت رقیه بود
گفتم منو شرمنده نکن پیش شوهرم با نداری خریده برام .
صب پاشدم دیدم تو کیفم