یه سالو نیمه اومدیم این خونه مستاجریم.همش بدبیاری.قرض.چک بدبختی.شوهرم ده سال پیر شده امشب میگع خسته شدم دیگه مرگم چیز خوبیه راحت میشی از همه چی.هیچیمون برکت نداره حتی برنج گوشت هرچی میخره باز خالیه.حس میکنم جو خونم سنگینه حالم خوش نیست همش عصبیم حوصله ندارم.شوهرم امشب میگه چندوقته انگار وارد خونه میشم خوابم میگیره حس خواب دارم یه جوریم.درسته حالا برل پول پیش پول درصدی گرفتیم بی برکتیش برا اونه این پولم هیچجوره جور نمبشه خلاص شیم.شب میخوابم التماس خدا میکنم فردا یع معجزه کن برامون.دلم برا پسرم میسوزه این روزا اصلا حوصله چیزی ندارم عصبیم همش داد میزنم دعواش میکنم.خسته شذم از این وضع زندگیم.