سلام دوستان هرکی تاپیک های قبلیم خونده باشه خبر داره خیلی ایشون دلمو شکوند وبرای یک عمر خواستم باهاش حرف نزنم به خودم قول دادم اگر یروز مجبور شدم باهاش حرف بزنم دیگه نگم مامان بهش وگفتم سلام خوبی روزت مبارک و بهانه کردم سرما خوردگی قبلش گفتم مریم ومروارید و حسین خوبن سلامشون. برسون ازمن خدافظ و گوشی دادم شوهرم اونم دوبار بهم گفت دخترم دخترم تو حرفاش ولی موفق شدم خاکی نباشم خدمو تغیر دادم☺️ وتاعید نوروز وتبریک بعدی شوهرم حرف میزد فقط یه سال نو مبارکی میگم تاعید و مناسبت به مناسبت مجبورم باهاش حرف بزنم