من راضی بودم و خوب بود همچی برام
فکر نکنم چون هر کسی به یک شکلی درگیر بوده
من خودم از روز عروسیم متنفرم وقتی یادم میاد حرصم میگیره از بس که همه چیز مضخرف بود توش
من همه چی خوب بودتااینکه ساعت۱۲شب مادرشوهرم پدرشوهرم دعوایی کردن که بیاوببین تا۴صب طول کشید درطی این دعوا برادرشوهرگرامی یه گوشی شکوند در را قربان خودش کرد😂😂😂از۴به بعدهمسرم بیرونشون کرد ودیگه...
من عقدم فعلا امیدوارم بابا دلم باشه عروسیم ما یه روز عقد کردیم روز بعدش که مراسم بود یه نفر مرد و بهم خورد البته من همون روز آتلیه و اینا رفتم اما دلم شکست چون اون روز ده شب تا ۵صبح خانوادم انقدر اذیتم کردن بکوب گریه کردم درکل ۲۲ساله زندگیم زهرماره به خاطره خانواده لجنم
امیدوارم زودتر عروسی کنم خلاص شم
من مراسم خیلی کوچیکی گرفتم
واسه همین راضی بودم
شیک و کم
بدتر روز زندگیم بود .اینقدر بد بود که نتونستم یه لبخند واقعی تو عکس ها م داشته باشم.همش عکاس بهم می گفت لبخندهات غیر طبیعی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز