براتون دعا میخونم امروز عزیزم 🙏🏻
ممنون میشم کمکم کنی
تاپیک هم زدم ولی چیزی نفهمیدم
من مادربزرگم عیننننن مادرم بود بزرگم کرد فوت شد امسال و هیچوقت خوابشو ندیدم ، یسری وقتا میشد ک تو خوابم باشه ولی ولی حسش نمیکردم
یه گوشه بود و در سکوت همیششششششه میگفتم چرا خوابشو نمیبینم
دیروز تاپیک دیدم مادرشون فوت شده و کسی نیست تبریک بگن منم گفتم اره سال قبل گل بردم ولی امسال نیست ک ببرم 💔
❌️ نزدیک ۴ صبح اینا بود خواب دیدم با مادرم رفتیم یه قبرستونی ، مادرم گفت عه جلورو ببین باز مراسم هست یکی رو دارن خاک میکنن
خلاصه نشستیم بالای قبر مادربزرگم توی خواب بعد اصلا شبیه جاییم نبود ک دفن شده
یکی اومده بود قبرا رو میکند نمیدونم چیکار میکرد دقیق یادم نیست
ولی یادمه یه دعوا هم با اون کردم ک حق نداری سر قبر مامانبزرگ من بیای
❌️❌️❌️❌️یهووووو نفهمیدم چیشد دیدم افتادم توی یه مسیری و دارم راه میرم رفتم توی یه اتاق مثل بیمارستان
دیدم مامانبزرگم روی تخت دراز کشیده
سلام دادم حرف زدیم از پنجره کنارش قبرستون مشخص بود
من پاشو صاف میکردم خودشو صاف میکردم اخه مثل قدیمش بود نمیتونست خودشو تکون بده من کمکش کردم
هر چی میپرسید میگفتم همه چی خوبه
ما خوبیم و....
گفتم مامان بیرونه میرم صداش بزنم میارمش پیشت
یهو گفت سردمه
واقعا هم سرد بود اونجا
لحافشو قشنگگگگگ کشیدم روش گفتم الان گرمت میکنم نگران نباش
سعی کردم گرمش کنم
گفتم خوبه؟؟ گفت اره بهترم ولی سرده
همینکه این جمله ک سردمه داشت تکرار میشد تو مغزم
از خواب پریدممممم
دیدم ۴ و ربعه
اصلا نمیدونی چه حالی بودم
نمیدونستم گریه کنم بترسم خوشحال باشم
ولی ترسیده بودم و تو شوک بودم نمیدونم چرا
ممنون میشم اگر میشه تعبیرش کنی
واقعاااااا عجیب بود