از خونشون با گریه اومدم بیرون
بچه ها دست خودم نبود یهو بغضم گرفت
ما جند روزی خونه مادر شوهرم بودیم . شوهرم رفت سرکار دیگ گفتم من برم خونه مادرم . این جند روز زحمت دادیم ( به خاطره کار بنایی حمام . مجبوریم نزدیک یک ماهی خونه خودمون نریم) به این دلیل من اونجا بودم
بعد من گفتم خودم میرم تا مترو. یهو مادر شوهرم بهم ۵۰ تومن پول داد گفتم نمیگیرم . بعد یهو بغض کردم بخدا دست خودم نبود میخواست گریم بگیره . راستش خجالت کشیدم
دیگ ازش گرقتم ولی کاش نمیگرفتم
کلا این چند وقت حالم خوب نیس.. نمیدونم چیکار کنم