تروخدا بیاین مامانم میخواد باز بچه بیاره

عزیزم ما از اولش هیچ محبتی به هم نداشتیم

جز من به خواهر کوچیکم . تازه یه طرفه بود اونم

پدرم که آنقدر اخلاقاش بده همه سر پول تحمل میکنیم

چه برادری من حتی از اسمش هم متنفرم

از این خانواده که کاش از روز اول نبود.. خیلی سختی کشیدم . هر لحظه میترسم دعوا نشه . زد و خورد نشه .. اتفاق بدی نیوفته بینشون

آنقدر استرس کشیدم که یه حرف می‌شنوم سریع گوشام تیز میشه . با هیچکس حرف نمی‌زنم تنها تو اتاقم همیشه..

آره بخدا قسم من اصلا تربیت نشدم. خودم به تنهایی بزرگ شدم. از مدرسه بگیر تا دانشگاه. از تربیت و شخصیت بگیر تا همه چیز . نه بهم چیزی یاد دادن نه محبت کردن.. نه بوسی نه بغلی

تازه یه بچه بیاد میخوان همه کار براش کنن

بعد من باید این چیزا تحمل کنم و دلم نشکنه؟

تازه حمالی هم کنم که عمرا بکنم

تازه ارث هم اون پسر ببره

بخدا یه کاری میکنم با خودم یا اون..

بیست خورده ای. ۴ سال زندگیم رو یه نقطه بوده‌ . به نظر خودم که همون آدم چهار سال پیشم.. سر افسردگی و مریضی

تازه عموی بابام با عموی خودم سرطان گرفتن و فوت شدن

ممکنه حتی این ژنتیک داشته باشیم

اصلا به این چیزا فکر نمیکنن که

بابام میگه بچه می‌خوام مادرم هم نه سواد داره نه گوشی دستش بوده که اطلاعات داشته باشه. هیچی فقط گوش به فرمان بابامه

نه منصرف نمیشن . بابام امشب علنی به مادرم گفت که به بچه ها بگم به اونا ربطی ندارع. بابام اصلا هر کاری می‌کنه نظر ما براش پشیزی ارزش نداره گوش نمیده.

تازه من اصلا با بابام حرف نمی‌زنم😞. فقط یه چیزی بخوام یا اون چیزی بخواد. شده روز ها همو ندیدیم و حرف نزدیم

چون از سرکارمیاد من تو اتاقم. آنقدر اخلاقاش بده که نزدیکش نمیشم

ولی میسپارم به خدا امشب خیلی دلم شکست گریه کردم

بخدا دیشب سر یه قضیه دیگه تا ۵ صبح گریه کردم

هر شب همینه..

دانشگاه قبول شدم که مجبوری یه ترم پاس میکنم یه ترم نمیکنم. کار هم نه چون اجازه نمیدن . باید کاری رو برم که مربوط به رشته دانشگاهم باشه. اینم اخلاق گند اونا..

حوصله درس و هیچی رو ندارم

کاش بچه دار نشم

خیلی بی کس میشم اون موقع . تازه باری هم روی دوشم اضافه میشه

بچه ای که هیچکس منتظرش نیست چرا باید بیاد به این دنیا؟

آخرشم بزرگ بشه توی روی من و خواهرم وایسه همه ارث رو هم ببره

اصلا طرفش نمیرم

خب مادرم هم راضی نیست ولی گوش به فرمان بابامه

اونم بدبخت شده از زندگی با بابام پشیمونه فقط سر پولش باهاش مونده. وگرنه بابام تا مخالفت ببینه سریع قاطی می‌کنه حتی کتک هم میزنه مادرم یا مارو

کلا اخلاق صفره برای ما..

یه راه نازایی بگید لطفاً 

که قطعی باشه هیچکس هم نفهمه

ما زندگیمون حوری نیست که با اومدن یه نفر دیگه قشنگ بشه

بدتر هم میشه

هم حق و حقوقمون می‌ره هم دلمون می‌شکنه