2777
2789
عنوان

جاری بدجنسم که بیوه شد

| مشاهده متن کامل بحث + 332031 بازدید | 597 پست
مرسی خدا به اندازه دلت بده. کلا اون خارش داره ببخشید. طبقه پایین مادرشوهرم هست هر لحظه زفتنی باکله ...

یادمه یه زمانی یه کارفرمایی داشتم، از یه جایی ناراحت بودم، بهم گفت کسی که بی دلیل عذابت بده، اون تورو یک بار عذاب میده اما تو خودت رو بارها و بارها با یادآوری رفتار و حرفهای اون عذاب میدی و شکنجه میکشی، گفت باور کن خدا همون اندازه ی بارها و بارهای تو از همون آدم تقاص پس میگیره، این حرف ده سال هست گوشم هست و به چشم هم دیده ام خدای بزرگ چه انتقامها یی که نگرفته و یک مثال هم اینکه مادرم همیشه میگه بلاتشبیه، خدا که کلاغ نیس همون دقیقه بزنه چشم طرف رو کور کنه، خدا خودش میدونه چه زمانی، با چه روشی یکی رو بنشونه سر جاش، خدا بزرگ هست خودتو ناراحت نکن، اون طرف هم سگ محل کن، اگه اصلا جواب حرفاش رو ندی، جواب طعنه هاش رو ندی ببینه سگ محل شده، خفه میشه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم خیلی بهم ظلم شد فقط به خدا میسپارم

آره گلم، ما ترکیم یه مثلی داریم، میگیم دینمیینین دیننی اولار، یعنی اونی که ظلم ببینه جواب نده، نتونه کاری بکنه، اون بالایی خودش جواب طرف رو میذاره کف دستش 

نوشتید من از برادرشوهرم محبت می‌خواستم؟من محبت برادرشوهرمو میخواستم چیکار مگه کمبود داشتممن احترام و ...

دوست عزیز شما خودتم به نظر آدم مشکل داری هستی چون اومدی راجب برادر همسرت که مرده و‌ جاریت که به خاک سیاه نشسته تاپیک زدی و داری بدگویی شون رو میکنی، چقد کینه ای هستی، خدا به دادت برسه، ولشون کن بابا بدبختارو 

خوش به حال خودم که جاریمو چهار ساله ندیدم

عزیزم این طور مواقع رفت و آمد رو خیلی محدود کن

من طبقه ی بالای مادرشوهرم هستم هر سه ماه یکبار با شوهرم میرم شب نشینی

زیاد رفت و آمد نمیکنم ، شوهرمم این طوری راضی تره

آدم مگه به خاطر بی محلی برادر شوهر به قرص اعصاب رو میاره 

جاریت بدجنس بوده باهات دشمن بوده،با مادرشوهرت تیم شده یا هرچی باشه

ولی چرا میگی اذیتم کردن مگه اومده کتکت زده؟ مگه ارث باباتو خورده؟  

هر گهی بوده تو چرا انقد درگیرش بودی که اذیت بشی

برادرشوهرتم قسمت و خواست خدا بوده بمیره

و اینکه اون برادرشوهرت راضی ب ازدواج با جاری بشه یا نشه بازم ب تو ارتباطی نداشت که دوستتو فرستادی از قصد جلو که پشیمونش کنه ،کافی بود عقب بشینی و اجازه بدی خودشون به نتیجه برسن

پس نتیجه میگیریم توام زیادی خاله زنکی حتی شاید برابر جاریت مقصر

یادمه یه زمانی یه کارفرمایی داشتم، از یه جایی ناراحت بودم، بهم گفت کسی که بی دلیل عذابت بده، اون تور ...

چقدر حرفات بدلم نشست و یه نفس عمیق کشیدم از ته دل آه هم کشیدنی از قلبم نصفه و نیمه در میاد الان کامل دراومد خدا مادرتم حفظ کنه که دختری مثل شما تربیت کرده.  بله منم بخدا اعتقاد شدید دارم ولی میبینم تو این هشت سال خیلی پیشرفت میکنه و دکوراسیون خونه و کل جهاز خونش رو عوض کرد و پول پارو میکنه قبل اینکه بمن طعته و شماتت کنه وضعش خراب بود یهو از خدا ناامید میشم میگم اخه کجای کار من مقصرم که تاوان میدم و اون در غرق خوشبختیه شده ساعتها با خودم حرف میزنم و فکرمیکنم چون منم تو این هشت سال خاطره خوشی نداشتم.  حرف و کنایه رو یبار میگه من سالها مرورمیکنم.  روز اول موقع خرید عقد تو بازار دیدم دست دادم پس زد کرونا هم نبودا.  بعد تو بیرون مغازه وایستاد خیلی تعارف زدم بیا تو هم انتخاب کن گفت من نمیام دوست نداشتم بیام بخاطر عمه جون اومدم نگه چشمش برنداشت عروسمو.  بعد از عقد بامن نحرفید و کنایه زد مهریمم ازش کمتره 

لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده    عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده
عزیزم آدم ناراحت میشه خب، در و دیوار مادر شوهرم پر است از عکس بچه های خاهر شوهرم، اما یه دونه عکس از ...

واسه منم همینه 

ولی برام مهم نیست ..کلا همه بچه ی دخترشونو خیلی بیشتر دوست دارن تا پسر

چون با عروس خوب نیستن بچه شم دوست ندارن

🌻بعد از اون همه تاریکی خودم برای خودم نور شدم 🌻

اسی زندگیت زندگی منه جاری سومی دوست دختر برادر شوهرم بود هر روز میزنگیدن به من التماس که مامان بابا رو راضی کن تو همه جا و همه چی با بارداری همراهشون بود خرش که از پل گذشت دقیقا همین کاره 

الان ۸ساله عروس این خانوادست و همچنان عزیز و نور چشم من و شوهرمم که بدخواه و بد سیرت 

کاش خانواده شوهرمم بفهمن که چه عفریته ایه

نمیدونم چرا خدا انقدر به اون عزت میده و به من ذلت

چقدر حرفات بدلم نشست و یه نفس عمیق کشیدم از ته دل آه هم کشیدنی از قلبم نصفه و نیمه در میاد الان کامل ...

گلم اون متاسفانه آدم مشکل دار و عقده ای هست، سرتا سر وجودش پر از بدی ها و تاریکی ها هست، چون بی دلیل با تو بد شده اونم از همون روز اول، تو فعلا تنها کارت این باشه که به هر نفعی شده تمرکزت رو از رفتارهای اون حرفای اون برداری تا ذهنت آروم بشه، هروقت هم دیدی، هر حرفی زد، خاهش میکنم ازت جواب نده، کلا به در و دیوار نگاه کن وقتی داره کنایه میزنه، اصلا به چشاش نگا نکن هیچوقت، بخدا ببینه بی محل شده خودش از اعمالش خسته میشه، و اینکه اینطور آدمها اصلا خوب نمیشن، پس تو با بی محلی بچزونش

واسه منم همینه ولی برام مهم نیست ..کلا همه بچه ی دخترشونو خیلی بیشتر دوست دارن تا پسرچون با عروس خوب ...

گلم از این میسوزم که شب و نصف شب دوا دکتر، هر زحمتش با من و شوهرم هس، هرکاری داشته باشن شوهرم انجام میده، اما بین بچه من و جاریم انقد فرق میذاره، از طرفی بک ساختمانیم، بخدا که‌ یک بارم دعوتمون نکرده برا شام اینا، ماهم اصلا نمیریم خونشون، مگر در مناسبت‌ها، اما هر هفته خاهر شوهرم و شوهرش برا سرو کباب دعوت هستن، قشنگ کباب میکشن بوش کل ساختمون رو برمی‌داره، کباب برا داماد هس، دردسر برا عروس و پسر، بخدا که‌ عروس بدی هم نیستم، اگه بدجنس بودم نمیذاشتم شوهرم بره کاراشونو انجام بده یا خودم نمی‌رفتم برا راه انداختن بعضی کاراشون، شما باشی ناراحت نمیشی؟ 

 من در نظر سنجی خارجی‌ها که از همه کشورها هم هستن شخصی که صاحب پروفایل بود دقیقا همین موضوع رو مطرح کرد کفت من شخصی رو دوست دارم مادرم مخالفه به نظر شما چه کار کنم با اینکه همشون اروپایی و آمریکایی بودن ۹۰ درصدشون همینو گفته بودن که باید به نظر مادرت احترام بزاری یعنی اونا با تمام فرهنگ آزادی که دارن میدونن ازدواج وصلت هست که شخصی به زندگی تک تک اعضای خانواده میتونه ورود کنه و روی زندکی همشون تاثیر بزاره بعد اینجا یک عده میگن به خانواده چه ربطی داره اینا کلا ازاونور بوم افتادن و حتی مفهوم ازدواج هنوز درک نکردن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792