چشامو گذاشتم رو هم بخوابم خواب دیدم که پیر شدم 60سالمه نوه ام تو بغلمه اسم پسرمم عیسی هست دوباره تو خونمون رفتارای ماورایی دیدم حالم بد شده چهار گوش خونه سرکه ریختم و مریم گلی دود کردم دوماه اروم بود خونمون بازم شروع شد فقط پیش یه ملا رفتم گفت مدیومی و چشم سومت نیمه بازه یه دختر هست که اذدواج نکرده و 118سالشه از طایفه جن مسلمان ازش نترس موکلته و باهات دوسته همش دارم به این موضوع فکر میکنم اینقد میترسم ملاهه بهم گفت این جن موکل عمه مادرت بوده و با نماز و نزدیک شدن عمه مادرت به خدا اومده و بعد فوت دنبال تو بوده و خودت متوجه نمیشدی