دیشب شب یلدا جم شده بودیم خونه مادر شوهرم .من و جاریم عقد هستیم من زودتر رفتم خونشون.۳شب پیش همسرم و مامانش برام یلدایی آوردن همسرم برام پلاک و زنجیر گرفته بود و کلی وسایل خوردنی خونه اورده بود.دیروز قبل اینک جاریم بیاد نشسته بودیم پلاک زنجیرمم پوشیده بودم مادر شوهرم گفت استوری چیزی گزاشتی از یلدایی هات منم گفتم نه چطور مگه گف ه.. نبینه ناراحت بشه منم گفتم خب ببینه مگ میترسی یا میترسم ازش گفت پسرمو گفتم با مهدی برا کوثر یلدایی برده پسرم گفته من از این رسما ندارم. بنظرتون حق دارم ناراحت بشم؟
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
من دل اونو سوزوندم وایی بعضی حرفا ادمو اتیش میزنن. من اصلا اون واسم مهم نیست. اون دل منو سوزنده همش ...
نگفتم سوزوندی. منظورم اینه بفهمه دلش میشکنه و خوب خانمها حس حسادت دارن برای همین باهات حس رقابت و حسادت میگیره که بعدا خودت و اذیت میکنه. عزیزم خوب چرا وقتی مادرشوهرتون حرف بدی نزده و بدجنسی نداشته توقع داری بقیه بیان بگن چقدر مادرشوهرت بدجنس. ما نظرمون گفتیم حالا اگر دوست نداری دیگه نمیگیم
من با این تاپیک به قانون جذب ایمان آوردم https://www.ninisite.com/discussion/topic/3002093/%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%85%D9%88%D8%B2-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AC%D8%B0%D8%A8?page=4