مامانم ک از۳سالگی ندارمش
بابام ک از سه سالگی مارو فروخت ب نامادری و هیچوقت محبت پدری ندیدیم.
هرچی مجردی کارکردم ازم گرفتن نذاشتن دوران خوشی داشته باشم.
متاهلیم ک نگم برات ازچاله افتادم توچاه
بعدازدواجمم حسرت خونه ماشین ارامش زندگی تواین ده سال ب دلم مونده
بچه دارشدنمم ک واسه خودش داستانی داشت بعد ده سال باهزار بدبختی با ای وی اف حامله شدم.
این حسرتای منه