با شوهرم خیلی اختلاف داریم اصلا حرمتمو نمیگیره تو حالت عادیم حرف میزنم میگه چقد حرف میزنی دهنتو ببند جلو همه فامیلا باهام جنگیده توهین خودش و خونوادش ب من و خانوادم ک دیگه عادی شده خیانت بهم کرده پررو هم هست محبت بهم نمیکنه فقط مالی اوکیه زبونشم خوش نیس همش توهین و تحقیر گفت بمون بچه رو بزرگ کن شوهر کرد برو گفتم ک تو بری پی عشق و کیفت من پیر بشم حالا میگه جدا بشیم مهریتو نمیتونم بدم سنگینه ولی وسایل خونه و طلا برا تو خرج خودت و بچه رو هم میدم بعد طلاق ولی باید خونه جدا بگیری نری خونه بابات دارم دیوونه میشم چن تا حس باهم دارم نمیدونم چمه