با مامانم نمیسازیم یعنی کارمون دیگه از نساختن گذشته
انگار نه انگار مثلا من بچه شم مامانم فقط به فکر خودشه
هیچ مهر مادری نسبت به ما نداره
ناراحتی اعصاب داره و وسواس هم داره
اغلب وقتا یا خونه نیست یا اگه هم خونه باشه مشغول دعوا با من یا خواهرمه
کلا انگار فقط با خودشه اگه بخواد ظرف بشوره ظرف هایی که مال منن نمیشوره میزاره کنار
تقریبا هیچ کاری برای من انجام نمیده حتی حالا دیگه غذامم با خودمه
مدام در حال غر زدنه
ظاهرم و رفتارم و همه چیمو نابود میکنه
اعتماد به نفسی دیگه برام نمونده جلوی غریب و آشنا اصلا مراعات غرور منو نمیکنه
کار به جایی رسیده که بابام دیشب بهش گفت زن به خدا این بچه خودته از زن دیگه ام که نیست
دارم روانی میشم مدام تو اتاقمم حتی برای شام و اینجور چیزا هم بیرون نمیرم
حالا این وسط امتحانا هم هست
با این اوضاع چطور درس بخونم؟چطور کنکور بدم؟