اصلا به روی خودش نمیاره که اشتباه کرده در موردش هم حرف نمیزنه منم حرف نمیزنم تا تونستم از سرکوب کردن و غرغر کردن خودداری کردم شرایط همسر من فرق داره همسر من پدر و مادرش از هم جدا شدن به شدت به بچش وابسته بود انگار چاره ای نداشت به جز رجوع کردن الان خدا روشکر خوبه نمیگم ذاتن عوض شده نه حتی بچه ی دوم خواست من خودداری کردم ولی خوب خداروشکر بهتر از اینکه جدا بشم یه بچه رو آواره کنم فردا هم برم سر یه زندگی دیگه هوار بشم یه زن دیگه رو بدبخت کنم مدارا میکنم با زندگی در کل راضیم شوهرم به شدت دست و دلباز و ولخرجه هر چی بخوام برام تهیه میکنم اذیت خاصی نداره خودش تو حرفاش میگه اشتباه کردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز