یکی از معایبِ زندگی با دخترِ شوهرم

دختر خودم بود خیلی جدی باهاش برخورد میکردم و اونم چون من مادرش بودم قطعِ بر یقین ازم کینه به دل نمیگرفت

قبول کن که شرایط اون موقع خیلی فرق میکرد

آدم بچه ی خودشو که حتی بزنه دو دقیقه بعد تو بغلِ خودش آروم میگیره،وای از روزی که بچه ای که از خودت نیست رو خدایی نکرده بخوای بزنی.....کینه میشه و هزار مکافات

شوهرم میگه این اخلاق مامانمه،۶۰ساله که اخلاقشه،نمی تونه ترکش کنه

به من میگه تو کارت نباشه،هر چی م شد تو با دخترم مثل همیشه خوب رفتار کن انگار نه انگار که اتفاقی افتاده،

ولی میشه به نظرتون؟

من دورویی تو ذاتم نیست

نمیتونم تو رو خوب باشم وقتی از طرفم ناراحتم

والا شوهرم زیادی داره  تخیلی  حرف میزنه....

با شناختی که ازشون دارم،محاله

اونا حتی وقتی دور هم جمع هستن نمیان برادرزاده شونم ببرن میگن فضوله حرف میبره میاره با اینکه میدونن این بچه با طایفه ی مادریش کلا ارتباطی نداره و فقط اونارو بعنوان فامیل داره....

اونوقت چجوری رفاه و آسایش این بچه براشون مهمه؟!!!!

وقتی ازش ناراحتم نمیتونم براش هدیه بگیرم

راسی گفتی هریه

یه چیزی تعریف کنم

این دختر برای  اولین بار تو زندگیش هدیه ی ولنتاینو از من گرفت،

بعده ها که فهمیدم حرف خونمو میبره خونه مادرشوهرم،

بهش گفتم: تا حالا شده از کارای خوبمم براشون بگی؟مثلا اینکه برات با مناسبت یا بی مناسبت هدیه میگیرم،گفت نه!

گفتم پس چرا بدیامو میری میگی ولی از خوبیام هیچی نمیگی؟؟

و اون در جواب فقط و فقط سکوت کرد....

شوهر من تو همه کاری دخالت میکنه

فک میکنه علامه ی دَهرِه

نمیتونه دخالت نکنه

حتی به دخترش یاد داده،از مادرت نیازی نیست عذرخواهی کنی

بله

حتی پشت سر مادرتونم بدشو میگین بعد تو روش خوب باشین؟؟؟

من ازش کینه ندارم اصلا

فقط ازش ناراحتم،چون براش بد نبودم

کینه ای اگه بودم که الان اینجا دنبال راه حل نبودم....قطعا آدمای کینه ای دیگه اسم طرفم نمیارن چه برسه بخوان دنبال راه حل برای حل مشکل باشن....

منی که بعد از این اتفاقا با اینکه باردارم پا به پای اونو باباش بازارو گشتم که برای یلدا لباس خوب براش پیدا کنم

من ابدا کینه ای نیستم ولی ازش ناراحتم بخاطر دروغاش و اینکه تو روم یه جوره و پشت سرم یه جور دیگه

امیدوارم این مشکل حل شه وگرنه هر روز تو خونه جنگ اعصابه!!!!