دورت بگردم من🖤
منم داغ رو تجربه کردم با این تفاوت که من توی خرداد این موضوع رو تجربه کردم...منم لحظات آخر نتونستم کناره عزیزم باشم...
میترسم برم توی گالریم...عکساش هست فیلماش هست خودش نیست🫂
نمیدونم چرا و چطور قراره همه چیز درست بشه اما می‌دونم که درست میشه:)
من روز آخر نذاشتن ببینمش
منم اصرار نکردم
التماس نکردم
چون احمق بودم فکر میکردم بابد به قوانینشون احترام گذاشت
ولی مگه اونا اصلا مریص ما براشون مهمه
به همشون به چشم ی اضافی نگاه میکنن ک هر چ بیشتر بمیرن اونا راحت میشن
منم از خودم نمیگذرم
چشاش قشنگش منتظرم بود
من چون میدونستم با بام رفتنیه
با رضایت آوردمش خونه تو خونه فوت شد
وا این چه حرفیه
شوهر من با هر مریضی که میمیره حالش بد میشه اکثر کادر درمان همینن وحتی اگر براشونم مهم نباشه پروتکل رو انجام میدن هر بیماری که کد بخوره ۴۵ دقیقه احیا میشه داروها کامل تزریق میشن و ماساژ قلبی داده میشه بعد ۴۵ دقیقه احیا متوقف میشه مگر تو بیمارهای اند استیج که احیا کوتاه تره ولی در کل احیا انجام میشه
بابای من تنها بیمار هوشیار اونجا بود
وقتی بیمار هوشیار هست
تحمل اونجا خیلی براش سخت تره
من میخواستم بابام رو ببینم
مگه خودشون بابام ندارن
مگه خودشون اگه بیمار داشته باشن اونجا دم دقیقه نمیرن بالا سرش
نمیبخشم
تمام اونایی ک در حقم بدی کردن
تمام اونهایی ک مرگ آدما براشون بی اهمیته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز