نبودن کنار کسهای ک دوستشون داشتی و داری؛
و بودن کنار کسهایی ک حتی نفس کشیدنم کنارشون برات عذابه؛
خیلی سخته...مخصوصا تو بعضی از زمانها و تو بعضی از جاها
امشب شبی بود که شمارش معکوس رفتن به مکه رو شروع کردم خدایا شکرت
۱۰ماه پسرمن‌عادت داره هرچی جلو‌دستشه تندی میزاره دهنش باید کلا حواست بهش باشه پیش مامانم بود مامانم ضربه محکمی زد به پشتش ی کوچولو پفیلا بود بعد چند ثانیه بچم نفسش رفت و کبود شد هرکاریش کرد بچم نمیتونست نفس بکشه دست و پاش خشک شد منم با بچه تو شکمم فقط جیغ میزدم همه خانوادم امشب رفتن توشوک😭بعدش ی تیکه تخمه دراوردن از دهنش نزدیک یک دیقه نفس نکشید یهو زد زیرگریه نمیدونم از تخمه بود یا ضربه‌مادرم هنوزحالم بده
از آدم‌های سمی دوری کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز