امروز ما از هم دور بودیم من شهر‌دانشگاهمم اون شهر خودمون فردا برمیگرده شهر محل کارش خلاصه یلدا پیش هم نبودیم بعد یه مسائلی پیش اومد گفتم بهم بگو گفت نمیتونم الان فردا میگم دیگه منم یکم لج کردم بعد آخر شب زنگ زده میگه تو خیلی خوبیا ولی کج بحثی دلم شکسته ازش حس میکنم اینو گفته ینی منو نمیخواد
پ ن:عقدیم دوساله و فردا پریودمه شوهرم گفت می‌دونم نزدیک پریودته اینجوری شدی عذرخواهی کرد ولی بازم حس میکنم ته دلش از من صاف نیست اینو گف ولی خیلی گفت ربطی به دوست داشتنم نداره این موضوع من بازم دوست دارم ولی شرایط نداشتم برات تعریف کنم و فلان
الان دارم گریه میکنم
