سلام من خودم ۱۷ سالمه خواهرم ۲۱ سالشه اتاقمون باهم یکیه دیگه واقعا دارم روانی میشم از دستش یک سره داره با دوست پسرش دعوا میکنه یکسرهههه شب و روزم نداره یهو نصفه شب از صدای گریه خانوم از خواب بیدار میشم یا حتی تابستونا که صبحا تنها بودیم رسمااا عربدهههه میزد بعد در مواقعی هم که تلفن حرف نمیزد منو از اتاق بیرون میکنه میگه میخوام آهنگ گوش بدم حالا منم وسط این همه بدبختی کنکور دارم باید بشینم درس بخونم
یه اتاقمونو کردیم کتابخونه زمانی که خواهرم کنکور داشت رو میزی که اونجا بود درس میخوند حالا الان بابام اونجا با کامپیوتر کار میکنه من نمیتونم برم اونجا واسه همین مامانم یخ میز واسه من گرفته بود که گردنم موقع درس خوندن قطع نشه ولی خب هیج فایده ای نداره پنج شنبه جمعه ها که تایم طلایی برای درس خوندن خواهرم میاد خونه حالا امروز اومده با مامانم دعوا کرده که این میز منه منم میز میخوام این جور چرتو پرتا آخه اصلا هم درس نمیخونه الان از بعد این دعواها من از اتاق اومدم بیرون خانم فقط لبتاپشو گذاشته رو میز یه سره رو تختش دراز کشیده
یه مدت داشتم فکر میکردم برم کتابخونه ولی مسئله اینکه من نمیتونم تو کتابخونه درس بخونم باید با صدای بلند نکات حفظی رو بخونم الان فصل امتحانات نمیدونم چه غلطی کنم
اینم بگم که خواهرم یه آدم خیلی عصبیه اصلا نمیشه یک کلمه باهاس حرف زد سریع دعوا میکنه همشم داد میزنه واسه همین نه من نه مامان بابام جرئت نداریم بهش حرف بزنیم جون با داد زدن به خواستش میرسه