منم دست مینداختن تو نوجوونیم
دیر میگرفتم
مثلا ماجرا فیلمای مفهومیو نمیگرفتم و سوال میپرسیدم وسطش
یا زود گول میخوردم
مثلا خالی میبستن منم میگفتم واقعا؟! اونام میزدن زیر خنده ک چ زودباوری، چ ساده لوح و خنگی و...
من نمراتم باالای 19 بود و رتبه کنکورم 2هزارو 300!
بعدها فهمیدم دور یه عده ادم عقده ای و بی رحم و حسود هست...
تو کلاسمونم(پیشدانشگاهی) خیلی درسام عالی بود وو تست زنیم، ولی. خیلی درس خون بودم
به قولی شوط بودم، مثلا تیکه های جنسی رو نمیگرفتم و نمیفهمیدم، اصلا خیللی ساده و بچه مثبت بودم
یبار یکی بچه هها ک متنفر بود از من، جلو همه و ب معلم گفت، خانم کشاورز، ما نمیخونیم و هیچی نمیشیم تو کنکور، این عاطفه میخونه و هیچی نمیشه، این هیچی نمیش!!!
هیچی نگفتم....
ولی ثابت کردم...
تنها من از بچه های کلاس دانشگاه قبول شدم اون سال، اونم دولتی
چشم همشون در اومد
اصلا برات مهم نباشه
الان 10 سال میگذره از اون زمان
منم یادگرفتم زود بگیرم، هوشم توی اینجور مسایل عمومی و تیکه وار خیلی خیلی بالا رفت، طوری ک منم ک میپیچمشون تو کاغذکادو
دیگ به حرفاشون(خانوادم) اطمینان ندارم
بسکه خالی بندی میکنن بایاام و ابجیم و بعد میخندن بهم، مدتهاست منم عین خودشون شدم
منتظرم گیر بیوفتن و اتو بگیرم و ضایعشون کنم، بشدت هم پارانوییدم و حرفی ازشون باور نمیکنم
طوری ک بابام نمیدونم یچیزی میگفت، هربار میگفت من میگفتم ن یاابا الکی میگی، بعد اخرش عصبی شد، منم گفتم خودت منو اینجوری کرد، من حرف. تو یکو باور نمیکنم، بسکه خالی بستی برام
اسی خیلی سوال نپرس و خیلی حرف نزن و نظر نده، اول فکر کن بعد حرف بزن، زود باور نکن و زود اعتماد نکن، اونوقت درست میشه، منم درست شدم