سلام خوبید؟
این تایپک راجب خواهرم هستش واسه اینکه ازتون راهنمایی بخام چیکار کنم
خواهرم 13سالشه یعنی کلاس هشتم
وقتی تابستون شیشمش شروع شد به طرز عجیبی افسرده شد
اینارو از خودش شنیدم ک با دوستش میگفت
سر مساعل خوانوادگی
بعد ک کلاس هفتم شد یه مدرسه بدی فرستادیمش ک هیچوقت اونجا نمیفرستادیمش
مامانم خیلی ادم شکاکیه حتی واسه خود من وقتی امتحان کلاس دوازدهمم رو تجدید شدم اومد مدرسه همونحا نشست تا امتحانمو بدم و بریم با اینکه بزرگ بودم من اونوقت نامزد داشتم
ولی الان ازادم میتونم همه شهرارو تنها برم چون متاهلم
و کسی کاری ب کارم نداره
حالا بگذریم
مامانم کلاس هفتم اجیمو میبرد و نیم ساعت مینشست تا درارو ببندن
ی روز مامانم زود امد خونه و متوجه شدیدم از ی طریقی خاهرم از مدرسه جیم زده با دوستش رفتن بیرون ب مدت نیم ساعت بعدش رفته مدرسه
مامانم اعتمادش نابودشد کلاس هشتم ک شد
داخل تابستون کلاس هفتم متوجه شدم دخترایی ک خاهرم باهاشون میگرده دخترای خوبی نیستن چون فوش میدادن و رل داشتن گوشیو از اجیم گرفتم اجیمم ی روز میخاست بره کلاس قران
و رفت ولی چون راهش دور بود اجازه ندادیم ک بره
البته اون روزیم ک رفت مامانم رفت دم در کلاس قران نشست تا کلاسش تموم بشه ب مدت6ساعت
دیگه اجازه ندادیم ک بره چون دور بود مامانم نمیتونست بره و همونجا بشینه بگذریم گرم بود...
گوشیو از اجیم گرفتم رفت کلاس هشتم
فهمیدم ک سیگار کشیده و تو مدرسه عرق خوردن روز اردو
دیگه اعتمادمون نابود شد
روی دستش دیدم خودزنی کرده
هیچ جایی اجازه نداره بره بیرون با دوستاش
و مامانم مجبورش میکنه چادر بپوشه ولی نمیپوشه
اجیم 13سالشه و همه رفیقاش میرن بیرون ولی مامانم نمیزاره
اجازشو نمیده
و، ی داداش دارم16سالشه و میره بیرون گیم نت و...
از همون وقت اجیمم شروع کرد ک میخام برم بیرون بزارید برم...
و....
فقط چون داداشم میره بیرون
هزاران بار بهش گفتم بیرون رفتن برات خوب نیست دختری زشته وبچه ای
و از اون طرف دختر خالم رو برده بودن شلمچه 16سالشه گیر داد ک
اجیم گفت فلانی میره مجردی ی شهر دیگه ولی منو نمیزارید با دوستام برم بیرون
قانعش کردم ک از طرف مدرسه رفته و...
چیکار کنم
سن مامانم52
اجیم13