پشت سرم حرفه . میگن زنش نمیزاره ب ما سر بزنه .حرفا ب گوشم میرسه. همه خونواده اش فامیلاشون باهم بدن . میگن اون پسرمونو نمیزاره ب ما سر بزنه. ولی من اصلا کاری بهش ندارم . خودش نمیره. اصلا نمیگه بیا شب یلدا بریم پیششون یا سر بزنیم . منم خب از روز اول ازدواج خونواده اش باهام بد کردن دیگه ب من مربوط نمیشه میخواد بره میخوهد نره. ولی همش عصابم خورده ب من ب چشم کسی ک پسرشدنو ازشون دور میکنه نگاه میکنن اوایل سر همین مامانش اومد با من دعوا کرد گفت پسرم قبلا منو خیلی دوس داشت از وقتی تو اومدی با من بد شده. الانم پشتم اینارو میگن . فقط خودشون نه کل طایفه منو ب این چشم میبینن 😕😕 حتی یه بار بهش گفتم برو خونه تون سر بزن گفت نه مرخصی نمیخوام بگیرم
زیاد اصرارش نکن به رفتن ک اخرش واسه خودت بد میشه کیف کن از نرفتنش بذار هرچی میخوان بگن منم سادگی کردم شوهرم بردم اشتیشون دادم الان دیگ به بهانه های مختلف میکشوننش خونشون تا واسه من وقت کمتر بذاره
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
من ی عمر ب خواهرشوهرم عزت گذاشتم و احترام کردم و یبار شوهرم واسش ی کاری نکرد و خانوم گفته بود همه چی زیر سر زنشه
منم بعد اون خیلی کم محلش میکنم
فقط 32 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
کی گفته من احساس ندارم؟من هر یکساعت یکبار احساس گشنگی میکنم😌😌کاربری های چلوکباب کوبیده هستم،چلوکباب کوبیده باریحان،چای ماسالا،پفک نمکی و...بقیش رو که یادم نیست رو به باد دادم🥴🥴
زیاد اصرارش نکن به رفتن ک اخرش واسه خودت بد میشه کیف کن از نرفتنش بذار هرچی میخوان بگن منم سادگی کرد ...
قهر نیس. اونا اول میگفتن باید شهر ما زندگی کنین . ولی این خودش بم گفت من همیشه میخواستم از شهرمون برم جای دور زندگی کنم . خودش خواست بیاد شهر ما. از روز عقد اومد اینجا خونه گرفت تنها میموند. سر همین هم مامانش اومد دعوا گفت پسرمو ب زور بردی شهر غریب