یادم اومد مشکل خودم من ی زن داداش دارم خانم بدی نیست ولی زیاد اهل مقايسه و حسادت هست و چند بار دادا شم گفتند با هم بریم سفر .حالا مشکل من همسرم هست بارها سفر رفتیم و من ب فکر هیچی نبودم یبار همسرم گفت نکنه زن داداش ت همون مانتو مشکی ه رو پوشیده فلان جا رفتید .من گفتم کدوم مشکی من ک چيزي یادم نمیاد و اصلا پوشش بقیه زیاد توجه نمیکنم .آخرین بار ک جایی با هم بودیم زن داداش من کمر باریک و با سن ش بزرگه و جلب توجه هست دیدم چند بار شوهر م نگاش ی لحظه میچرخه اعصابم خراب شد حالا پیله کردند سال بعد شمال بریم نمیتونم عصبی میشم از دست نگاه شوهر م .غریبه بود مشکلی نبود ولی فامیل دوست ندارم
اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت میبرد،سخت نمیگیرد،میخنددومیخنداند بی مشکل نیست بلکه اوطوفان هولناکی را پشت سرگزاشته است واکنون قدر داشته هایش را میداند.
اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت میبرد،سخت نمیگیرد،میخنددومیخنداند بی مشکل نیست بلکه اوطوفان هولناکی را پشت سرگزاشته است واکنون قدر داشته هایش را میداند.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
انگار مامانم رفته بازار منو نبرده...انگار همه دوستام افتادن کلاس 1 من افتادم کلاس 2...انگار نقاشی 19 گرفتم...انگار همه رفتن اردو به جز من...انگار همه کلاسن من نمیتونم کلاسو پیدا کنم...حالم اینطوریه...