نه دیگه این واسه عروسه نه خودش که
من دو سه هفته پیش تو تمیزکاری لوستر گرفتگی عضلانی پیدا کردم چون همسرم جدیدا زانوش درد میکنه چند روز سخت راه میرفتم بعد دیدمشون گفتن چرا اینجوری راه میری گفتم جریانو مادرشوهرم گفت ااااا چه بد نه گفت پسرم چرا کمکت نکرد یا چرا تو پریودی کار کردی و فلان
امشب خونه اش بودیم همسرم برعکس نظر من کل گفتم کفش مناسب بپوش و لباس گرم بپوش رفت یه منطقه که زمین یخ زده بود لیز خورد یکم کمرش گرفت تو خونه اشون عنوان کرد نیودی ببینی چه ادا در آوردن اوه اینو بزن قرص چی ووو همسرم هم که اونقدر خودشو لوس کرد حالمو به هم زد
من مریضم باشم به کسی نمیگم که ناراحت نشن یا اینکه از سختی هام ندونن بعد شوهر من اینجوری اومدیم خونه به شوهرم گفتم که مرد با سن تو بهتره جور دیگه رفتار کنه رسما حالم ازش به هم خورد مدتی بود رو خودم کار کردم خیلی جاها گذشت کنم اما امروز به تمام معنا حالم گرفته است نگاههای مادرشوهرم دقیقا القا میکرد که باعثش منم
جالبه واسه خودشون کاری کنه از این حرفا نمیزنه تا میتونن ازش کار میکشن ملعونها