داستانش طولانیه
ما ماشین نداریم. چندروز پیش بلیط گرفتیم دوتایی امروز صبح بریم
دیروز مامانش زنگ زد گفت فرداشب پسرعموت میاد شهر شماکار داره. شب بمونه خونتون پس فردا. یعنی جمعه با ماشین اونا بیاین. پول اتوبوس ندین
منم شاکی شدم که ما برنامه داشتیم امروز بریم وبلیط هم گرفتیم.
بعدشم من سخته برام جمعه صبح 5ساعت تو راه باشم برم. بعد شب یلدا تا دیروقت بیدار وشنبه صبح هم 5ساعت برگردم
حالا پول بلیط برا شوهرم پولی نیست اما چون مادرش گفته بود اطاعت امر بود و پول بلیط رو بهونه کرد. گفت تو سختته نیا
صبح دعوامون بالا گرفت اونم امشب با پسرعموش که کارش تموم شده بود رفت. محل منم نذاشت